دلنوشته های من و همسر قشنگم

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ

وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ

إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
بلخره دست تقدیر ما رو بهم رسوند و این شد که :

روز نامزدیمون 1 تیر 93
روز عقد آسمونیمون 6 شهریور 93
روز عروسیمون 6 فروردین 94


ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
☻♥☻
\█/\█/
.||. ||.

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۱
مهر
Clownسلام 
بعد از مدتها باز من برگشتم به وبلاگ نویسی
بعد از اینکه وبلاگ قشنگم تو بلاگفا به فنا رفت  دیگه هیچ انگیزه ای به وبلاگ نویسی نداشتم ولی همش احساس میکردم که بعضی چیزا باید ثبت شه باید بمونه باید خاطره اش حالا حالاها از ذهنم پاک نشه تا اینکه ساخت وبلاگ تو اینجا تو ذهنم جرقه زد
البته دیگه اسم و آدرس این وبلاگمو نمیخوام به احدی بگم حتی به همسری smile
میخوام اینجا ناشناس بمونم واسه همیشه
میخوام بیام و راحت حرفامو بزنم
ثبت خاطراتم بدون اینکه استرس اینو داشته باشم که کسی منو میشناسه 
بعضی وقتا آدم مجبوره رول بازی کنه ولی دیگه اینجا خبری از این کارا نیست چون فقط منم و خدای من
خداجون دوستت دارم کنارم باش!