دلنوشته های من و همسر قشنگم

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ

وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ

إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
بلخره دست تقدیر ما رو بهم رسوند و این شد که :

روز نامزدیمون 1 تیر 93
روز عقد آسمونیمون 6 شهریور 93
روز عروسیمون 6 فروردین 94


ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
☻♥☻
\█/\█/
.||. ||.

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

سردی من از تو سردی تو از من!

جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۴۰ ب.ظ

تا الان انقد احساس پوچی نکرده بودم .... 

اینجا هم دیگه امن نیست . خاطراتمو از این پس تو وبلاگ جدیدم میذارم نمیخوام کسی بدونه من کی ام ... میخوام تنها باشم

زندگی روز به روز داره بدتر میشه ... 

کاش میشد یه پلی بک زد به دوران مجردی 



حالم بده ...


نظرات  (۲)

بسیار متاثر شدم . خاطرات اولیه وبلاگتون بسیار دلنشین بود. از زندگی شیرینتون و عشقتون به همسرتون خیلی لذت بردم ولی یکدفعه سرد شدین . حیفه . سعی کنین بیشتر برای زندگیتون تلاش کنین. البته از مطالبتون مشخصه که دختر پرانرژی هستی ولی به این سادگیا زندگی رو واسه خودتون سخت نکنین . بازم میگم حیفه!!!!

تف به این زندگی بی مروت . این همه عشق چی شد کجا رفت ؟ واسه همینه که میخوام تا ابد تنها باشم و سراغ ازدواج نرم .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی