دلنوشته های من و همسر قشنگم

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ

وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ

إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
بلخره دست تقدیر ما رو بهم رسوند و این شد که :

روز نامزدیمون 1 تیر 93
روز عقد آسمونیمون 6 شهریور 93
روز عروسیمون 6 فروردین 94


ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
☻♥☻
\█/\█/
.||. ||.

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

دلخستگان

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ق.ظ

روزها و هفته ها یکی پشت سر یکی به سرعت داره میگذره ! ولی ما بدون کوچکترین تغییری تو زندگیمون همون مسیر تکراری و طی میکنیم. کارای ویرایش پایان نامه به انتها رسید و همسری قربونش بشم صحافی و چاپشم انجام داد. واسه امضای نهایی استاد راهنما تصمیم گرفتیم واسش یه هدیه تهیه کنیم ولی فرصت نشد بریم خرید و کادوی دوست همسری که واسمون آورده بود تنها گزینه ای بود که میشد بدیم به استاد؛ یه کتاب نفیس حافظ به همراه یک روان نویس با یه مجلد بسیار شیک! شانس آوردیم که همسری قبل از کادوپیچ کردنش اونو یه ورقی زد یهو دیدیم ای دل غافل صفحه اولش متن تقدیم به ... نوشته خوندیمش دیدم اووووووووه دوست همسری هم خودش اینو کادو گرفته بوده آی سوتی میشد اگه اینو همینجوری میدادیم به استاد!! خلاصه یه رفو کاری کردیم و اصلا انگار نه انگار که این الان دست سومه!!!

قراره دو روز آخر این هفته رو مرخصی بگیریم و با همسرعزیزتر از جان بریم ولایتشون. اینجور که پیداس هوا اونجا از مرحله سرد به یخمکی رسیده فقط خدا به جوونیمون رحم کنه، قندیل نبندیم خوبه!

بنا به صحبتهای خاله زنکی با همکاران درخواست وام خرید خودرو به شرکت دادم که کاش نمیدادم که همچی آدمو ضایع میکنن که نگو. بلخره بعد از نامه نگاریهای مکرر و ملاقات حضوری معاون مالی با بنده با موضوع عدم رو دادن به شوهر و پنهون نمودن دارایی ها از چشم شوهر بلخره راضی شد که به جای وام خودرو بهم وام ضروری بدن اونم با هزار جور منت! حالا اونم معلوم نیس تا کی بدستم برسه!

بعضیا----> 

بقدری اخلاقشون گنده

که اگه با هر حیوان دیگه ای تشبیه ش کنیم

به حیوان بیچاره توهین کرده ایم

 + پینوشت: الهی گرگ بیابون هم کارش به دست کارمند جماعت نیفته!!!


ماشالا ماشالا بچه سوم داداش بزرگه خیلی ملوسه خیلی شیرینه! وقتی خانمش واسه سومین بار باردار شد همگی سرکوفت زدن البته نه تو روشها!! پشت سرش همه گفتن میخوان چیکار!!! ولی ماشالا از وقتی نی نی بدنیا اومده حسابی جای خودشو باز کرده خیلی نازه! آروین گوی گوز (چشم آبی به ترکی ) خیلی خواستنی شده. منم هی میچلونمش و فشار لهی میدمش . جیگر عمه اس  

+ پینوشت: شکر از هرکه هستم و هرچه دارم

و

هرکه نیستمو هرچه ندارم


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی