از هر دری سخنی
دستمونو گرفتی وقتی داشتیم ناامید میشدیم
در کمال ناباوری و دلسردی من و همسری کل محله های اطراف خودمونو زیر و رو کردیمو به هیچ نتیجه ای نرسیدیم رفتیم سراغ محله مجیدیه، یه محله شیکتر از جمهوری ولی تقریباً با همون نسبت شلوغی ولی چون 90% مردمش ارامنه هستن سبک و سیاقش باحاله ماهم جوگیر اسم همسری شده بود دنت و منم ژانت!
قیمتهاش مناسبتره از جمهوری خلاصه چن موردی دیدیم و باز یکم امیدوار شدیم و قرار شد 5 شنبه صبح با مامی باز بیاییم و اونها هم نظر بدن و خواهری بهم زنگید که نه تو نباید انقد از ما دور شی
و باید تو محله خودمون خونه بگیرین
منم گفتم کو تو این محل بهم نشون بده ما بگیریم! نیست!
خلاصه 4شنبه شب ییهو گوشی همسری زنگ خورد بنگاهی بود گفت اون خونه قبلیه که میخواستمش و اوکی نشده بود معاملش با مشتری قبلی فسخ شده
شما اگه هنوز طالبید بیایید جلو آقا ما هم تا دیدیم تنور داغه سریع نونو چسبوندیم و رفتیم و معامله کردیم بلخره یه خواب راحت میکنیم
فقط یه جای کار میلنگه اینکه خونمون دشویی ایرانی نداره خخخخخخخ
تا دوشنبه قراره رنگ بشه و بهمون تحویل داده شه فقط ماهی 600 هزارتومن اجارشه! خدا خودش بهمون کمک کنه از پسش بربیاییم انشالا
مامی گفته از این هفته همه 5شنبه و جمعه هارو بریم خرید جهاز وااااای که چقد خرید کردن خوبه و خوشحال کننده است
خدایا شکرت
بلخره اولین برف زمستونی هم اومد و کلی دلچسب بود فقط حیف که کم بود و تندی قطع شد.
یکم به خودم انرژی مثبت بدم مثلن عروسما :
عـــــــروس چقد قشنگه .... ایشالا مبارکش باد
عـــــــروس ما هل داره .... پیاز و فلفل داره
نون و پنیر آوردیم ... دخملتونو بردیم ............... نون و پنیر مال خودتون ... دخملمونو نمیدیم بهتون
- ۹۳/۱۱/۰۸