به همین سادگی (کمی با تاخیر)
پشت میزم نشسته بودم و بخاطر اتفاقات اخیر داشتم غصه میخوردم یهو دیدم همکار مهربونم که کم و بیش در جریان بود یه پیام داخلی زد بهم با این مضمون:
بیا گاهی به خودت دروغ بگو چند دروغ ساده... مثل من خوبم، آرامم، خوشحالم... بیا گاهی اشتباه کن و ببین که آب از آب تکان نمی خورد... که زندگی راه خودش را می رود... که چرخ زندگی با اشتباه تو نمی ایستد... اصلا بیا گاهی خودت را به کوچه علی چپ بزن! توی کوچه علی چپ قدم بزن... راه برو! سوت بزن! نگو یکبار باختم تعطیل، دیگر بازی نمیکنم زندگی با این باختن ها، این افتادن ها، زمین خوردن هاست که زندگی می شود! خطر کن بی پروا، سر چیزهای بزرگ زندگی، کارت، اعتبارت، حتی جانت... اینهمه احتیاط که چه؟؟؟ که خط نیفتد روی شیشهء دلت؟؟؟ بیا یکبار بی هدف، بی نقشه، بی قطب نما راه بیفت، حتی بی توشه... برو! بباز! نترس... بازی کن... آنقدر تا چیزی برای باختن نماند! تا از دست دادن عادت شود و باختن پالایش روح... باور کن زمین خوردن جزیی از زندگیست!!! بازی کن... مردانه زندگی کن!
•••••
واقعاً حس خوبی بهم دست داد! این چند روز درگیر کارهای اثاث کشی بودیم جداً کار سختیه! هنوزم بعد از گذشت 5 – 6 روز خونه مرتب نشده، طفلی شوشو جونم کلی زحمت کشیده عاشقشم به مولا اگه خدا بخواد تعطیلات آتی و قراره بریم اقلید، ولی قبلش میخوام برم آرایشگاه و عملیات خوشگلاسیونو رو خودم پیاده کنم بعد بصورت پری دریایی برم پیش مادر شوهر عزیزم نه اینجوری مث سمندون!
•••••
انشالا قراره از هفته آینده کم کم شروع کنم به خرید جهیزیه، کاش یکم پس انداز داشتم تا به بابا کمک کنم، اصلا دلم نمیاد بخاطر من تو قرض بیوفته و بهش میخوام بگم فقط چندتا تیکه اصلیهارو بگیره بقیه شو کم کم تو زندگی خودم میگیرم.
پ.ن1: بدتر از اثاث کشی نداریم
پ.ن2: وقتی عشقت کنارت باشه همه سختی ها شیرینه
- ۹۳/۱۰/۰۱